آرش سمین، استاد دانشگاه، با همسر پزشکش لاله و دختر کوچکش حنا زندگی خوب و خوشی را سپری میکنند تا این که زنی در فضای مجازی ادعا میکند توسط آرش مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. این موضوع باعث شک همسرش میشود و از طرف دیگر با تشدید این اوضاع، آرش از دانشگاه تعلیق میشود. در ادامه برادرِ دختر معترض، حنا را میدزد و زندگی آرش وارد مرحلهی جدیدی میشود...
قصه شروع بهنسبت خوبی دارد و آرش را به عنوان فردی موفق در زندگی شخصی و همین طور فضای مجازی معرفی میکند. در ادامه همین فضای مجازی بلای زندگی خوب و خوش او میشود. آرش شخصیت خودبزرگبین، خودرأی و سوءاستفادهگری دارد که بهمرور دستش برای همسرش و دیگران روشن میشود اما او هرگز احساس پشیمانی بابت هیچ رفتارش ندارد و در پایان هم عملش بیشتر از روی استیصال است تا پشیمانی. او شومنیست که نقش آدمحسابی را بهخوبی ایفا میکند.
برخی موارد در قصه خیلی نامربوط هستند، از جمله نام فیلم. فیلم بیشتر روایت ناتمام آرش است تا سیما. پایان فیلم رها و بیثمر است. کارگردان میخواهد بگوید هر چه بکاری، همان را درو میکنی اما در واقع تنها کسی که از این قضیه متضرر میشود، سیماست و اتفاق خاصی برای آرش نمیافتد. او همچنان با نگاه سربالا و از روی ترحم همسرش زندگی خواهد کرد. حضور دوست آرش که از او زخم خورده و میخواهد تلافی کند هم خیلی رو و کلیشهایست و اصلاً در قصه اهمیتی ندارد. اگر او نبود، اتفاقی پیش میآمد؟ ماجرای زایمان اول فیلم در آمبولانس هم چیزی به فیلم و شخصیت لاله اضافه نمیکند و ماجرای درگیریاش با همسرِ زنِ زائو در ادامه پیگیری نمیشود.
بازیها در مجموع قابلقبول هستند اما بهترین بازی فیلم به غزل شاکری تعلق دارد که بغض فروخوردهی سیما را بهخوبی بازی میکند و این که سیما به دنبال انتقام نیست، با بازی شاکری، باورپذیر به نظر میرسد. ترکیب آزاده صمدی و حامد کمیلی هم خوب درآمده و صمدی نگاه از بالایش کاملاً باورپذیر درآمده است. مسعود کرامتی و مریم سعادت هم با وجود حضور کوتاهی که دارند به نقشهای کوچک خود بهخوبی جان بخشیدهاند و آنها را باورپذیر کردهاند.
نظر شما